شما اینجا هستید: خانه / انسان و قرآن / انسان به روایت قرآن / روزی که انسان دنبال راه فرار میگردد !!

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.

روزی که انسان دنبال راه فرار میگردد !!

qq

روزی که انسان دنبال راه فرار میگردد !!

سوره قیامت آیات ۵ الی ۱۵

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ *
بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسانُ لِیَفْجُرَ أَمامَهُ * یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَهِ * فَإِذا بَرِقَ الْبَصَرُ * وَ خَسَفَ الْقَمَرُ * وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ * یَقُولُ الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ * کَلاَّ لا وَزَرَ * إِلى رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ * یُنَبَّؤُا الْإِنْسانُ یَوْمَئِذٍ بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ * بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ * وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِیرَهُ *

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر *(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می‏خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند. * (از این رو) می‏پرسد: «قیامت کی خواهد بود»؟! * (بگو:) در آن هنگام که چشمها از شدت وحشت به گردش درآید، * و ماه بی‏نور گردد، * و خورشید و ماه یک جا جمع شوند، * آن روز انسان می‏گوید: «راه فرار کجاست؟!» * آن روز قرارگاه نهایی تنها به سوی پروردگار تو است؛ * و در آن روز انسان را از تمام کارهایی که از پیش یا پس فرستاده آگاه می‏کنند. * بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است، * هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهایی بتراشد. *

تفسیر نمونه :

(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او می‏خواهد (آزاد باشد و) مادام‏العمر گناه کند.

در آیه‏ی بعد به یکی از علل حقیقی انکار معاد اشاره کرده، می‏فرماید: چنین نیست که انسان در قدرت خداوند بر جمع استخوانها و زنده کردن مردگان تردید داشته باشد، بلکه هدفش از انکار این است که مادام‏العمر گناه کند» (بل یرید الانسان لیفجر امامه). او می‏خواهد از طریق انکار معاد، کسب آزادی برای هر گونه هوسرانی و ظلم و بیدادگری و گناه بنماید، هم وجدان خود را از این طریق اشباع کاذب کند، و هم در برابر خلق خدا مسؤولیتی برای خود قائل نباشد، چرا که ایمان به معاد و رستاخیز و دادگاه عدل خدا سد عظیمی است در مقابل هر گونه عصیان و گناه، او می‏خواهد این لجام را برگیرد و این سد را در هم بشکند و آزادانه هر عملی را خواست انجام دهد.

این منحصر به زمانهای گذشته نبوده است، امروز هم یکی از علل گرایش به مادیگری و انکار مبدء و معاد، کسب آزادی برای «فجور» و گریز از مسؤولیتها، و شکستن هر گونه قانون الهی است، و گرنه دلائل مبدء و معاد آشکار است.

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که در توضیح معنی این آیه فرمود: یقدم الذنب و یؤخر التوبه و یقول سوف اتوب: آیه اشاره به کسی است که گناه را مقدم می‏دارد و توبه را به تأخیر می‏اندازد و می‏گوید بعدا توبه خواهم کرد»

بعضی نیز گفته‏اند منظور از «فجور» در آیه، «تکذیب» است، بنابراین معنی آیه چنین می‏شود: انسان می‏خواهد قیامت و رستاخیز را که در پیش روی او قرار دارد تکذیب کند، ولی تفسیر اول مناسبتر است.

(لذا) می‏پرسد قیامت کی خواهد بود.

و به دنبال آن می‏افزاید: لذا «می‏پرسد قیامت کی خواهد بود»؟! (یسئل ایان یوم القیامه) .

آری او برای گریز از مسؤلیتها استفهام انکاری درباره‏ی وقت قیام قیامت می‏کند،تا راه را برای فجور خود بگشاید.

این نکته لازم به یادآوری است که سؤال آنها از وقت برپا شدن قیامت نه به این معنی است که اصل آن را قبول داشتند و از وقت آن سؤال می‏کردند، بلکه این سؤال مقدمه‏ای است برای انکار اصل قیامت، درست مثل اینکه کسی می‏گوید «فلان شخص از سفر می‏آید» و هنگامی که طول کشید و نیامد دیگری که منکر آمدن آن مسافر است می‏گوید: پس این مسافر کی خواهد آمد؟

در آن هنگام چشمها از شدت وحشت به گردش درمی‏آید.

انسان بهترین داور خویش است .

در آیات گذشته سخن به سؤالی که منکران رستاخیز درباره‏ی قیامت داشتند منتهی شد، آنها می‏گفتند: اگر قیامت راست است کی خواهد آمد؟! آیات مورد بحث پاسخ گویائی است به این سؤال. نخست به حوادث قبل از رستاخیز یعنی تحول عظیمی که در دنیا پیدا می‏شود و نظام آن متلاشی می‏گردد اشاره کرده، می‏فرماید: «هنگامی که چشمها از شدت هول و وحشت به گردش درآید و مضطرب شود» (فاذا برق البصر) .
و ماه بی‏نور گردد.

و زمانی که ماه بی‏نور و منخسف گردد»(و خسف القمر) .و خورشید و ماه یکجا جمع شوند.

«و زمانی که خورشید و ماه در یکجا جمع شوند» (و جمع الشمس و القمر) .

در اینکه منظور از «جمع ماه وخورشید» چیست؟ مفسران تفسیرهای گوناگونی ذکر کرده‏اند.

گاه گفته‏اند: هر دو در کنار هم قرار می‏گیرند، و یا هر دو با هم از مشرق طلوع کرده در مغرب غروب می‏کنند.

و گاه گفته‏اند هر دو در این صفت که نور خود را از دست می‏دهند جمع خواهند بود.

این احتمال نیز وجود دارد که ماه تدریجا تحت تأثیر جاذبه‏ی خورشید به آن نزدیک و سرانجام به سوی آن جذب و جمع می‏شود، و هر دو بی‏فروغ می‏گردند.

به هر حال در اینجا به دو قسمت از مهمترین پدیده‏های انقلابی آخر جهان، یعنی بی‏نور شدن ماه، و جمع شدن خورشید و ماه با یکدیگر است اشاره شده، که در آیات دیگر قرآن نیز کم و بیش اشاراتی به آن دیده می‏شود، مثلا در آیه‏ی ۱ سوره‏ی تکویر می‏فرماید: اذا الشمس کورت:هنگامی که خورشید تاریک گردد»و می‏دانیم نور ماه از خورشید است، هنگامی که خورشید تاریک شود ماه نیز تاریک می‏گردد، در نتیجه کره‏ی زمین در ظلمت و تاریکی وحشتناکی فرو می‏رود.

آن روز انسان می‏گوید: راه فرار کجاست؟!

به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم، جهان پایان می‏یابد سپس با تحول عظیم دیگری (با نفخه‏ی صور دوم که نفخه‏ی حیات است) رستاخیز انسانها آغاز می‏گردد، و در آن روز انسان می‏گوید: راه فرار کجاست!»(یقول الانسان یومئذ این المفر ) .
آری انسانهای کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب می‏کردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهی می‏جویند، و از سنگینی بار گناه و ترس از عذاب راه فرار می‏طلبند، درست همانند این دنیا که وقتی مواجه با حادثه‏ی خطرناکی می‏شدند دنبال راه فرار می‏گشتند آنجا را نیز به اینجا قیاس می‏کنند!

هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهی وجود ندارد.

ولی به زودی به آنها گفته می‏شود «هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهی در اینجا وجود ندارد» (کلا لا وزر) .

و قرارگاه نهائی تنها به سوی پروردگار تو است.

«بلکه قرارگاه نهائی همگان به سوی پروردگار است» و جز او پناهگاهی وجود ندارد (الی ربک یومئذ المستقر).
برای این آیه غیر از تفسیر فوق تفسیرهای دیگری نیز ذکر کرده‏اند از جمله اینکه: در آن روز حکم نهائی به دست خدا است.

یا اینکه قرارگاه نهائی از بهشت و دوزخ به فرمان او است.

یا اینکه استقرار برای محاکمه و حساب در پیشگاه او است.

ولی با توجه به آیه‏ی بعد تفسیری را که انتخاب کردیم از همه مناسبتر است.

بعضی معتقدند که این آیه از جمله آیاتی است که خط سیر تکامل ابدی انسان را بیان می‏کند، و در زمره‏ی آیاتی است که می‏گوید: و الیه المصیر «بازگشت همه به سوی او است» (تغابن: ۳)– و یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه:
«ای انسان تو با سعی و زحمت به سوی پروردگارت پیش می‏روی، و او را ملاقات خواهی کرد» (انشقاق: ۶) و ان الی ربک المنتهی: «و اینکه همه به سوی پروردگارت بازمی‏گردند» (نجم: ۴۲).

به تعبیر روشنتر انسانها رهروانی هستند که از سرحد عدم حرکت کرده و تا به اقلیم وجود اینهمه راه را آمده‏اند، و در این اقلیم نیز رو به سوی وجود مطلق و هستی بی‏پایان خداوند در حرکتند، و هرگاه از مسیر اصلی و صراط مستقیم منحرف نشوند این حرکت تکاملی تا ابد ادامه خواهد یافت و هر روز وارد مرحله‏ی تازه‏ای از قرب خدا می‏شوند، اما اگر از مسیر خود منحرف شوند سقوط کرده و نابود خواهند شد.

و در آن روز انسان را از تمام کارهائی که از پیش یا پس فرستاده، آگاه می‏کنند.

سپس در ادامه‏ی همین سخن می‏افزاید: در آن روز انسان را از تمام کارهائی که «مقدم» داشته یا «مؤخر» نموده است آگاه می‏سازند»(ینبؤ الانسان یومئذ بما قدم و اخر) .
در اینکه منظور از این دو تعبیر چیست؟ تفسیرهای زیادی ذکر شده نخست اینکه منظور اعمالی است که در حیات خود از پیش فرستاده، یا آثاری که بعد از مرگ از او باقیمانده، اعم از سنت نیک و بد که در میان مردم گذاشته و به آن عمل می‏کنند و حسنات و سیئاتش به او می‏رسد، و یا کتاب و نوشته‏ها، و بناهای خیر و شر، و فرزندان صالح و ناصالح، که آثارش به او می‏رسد.

دیگر اینکه منظور اولین اعمالی است که بجا آورده، و آخرین اعمالی که در عمرش انجام داده است، و به تعبیر دیگر از تمام اعمالش باخبر می‏شود.

دیگر اینکه اموالی را که پیش از خود فرستاده، و اموالی را که برای وارثان گذاشته است.

بعضی نیز گفته‏اند منظور گناهانی است که مقدم داشته، و اطاعاتی است که مؤخر داشته است، یا بالعکس.

ولی از همه مناسبتر تفسیر اول است، به خصوص اینکه در حدیثی از امام باقر علیه‏السلام در تفسیر این آیه آمده است که فرمود: (ینبؤ) بما قدم من خیر و شر، و ما اخر من سنه لیس بها من بعده، فان کان شرا کان علیه مثل وزرهم، و لا ینقص من وزرهم شیئا، و ان کان خیرا کان له مثل اجورهم، و لا ینقص من اجورهم شیئا: «در آن روز به انسان خبر می‏دهند آنچه از خیر و شر را مقدم داشته، و آنچه مؤخر نموده است، از سنتهائی که از خود به یادگار گذارده، تا کسانی که بعد از او می‏آیند به آن عمل کنند، اگر سنت بدی بوده به اندازه گناه عمل‏کنندگان بر او خواهد بود، بی‏آنکه چیزی از گناه آنان بکاهد، و اگر سنت خیری بوده همانند پاداشهای آنها برای او خواهد بود بی‏آنکه چیزی از اجر آنها کاسته شود»

بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است.

در آیه‏ی بعد می‏افزاید: گرچه خداوند و فرشتگان او انسان را از تمام اعمالش آگاه می‏کنند، ولی نیازی به این اعلام نیست، «بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است»
و خود و اعضایش در آن روز بزرگ شاهد و گواه او هستند (بل الانسان علی نفسه بصیره).

این آیات در حقیقت همان چیزی را می‏گوید که در آیات دیگر قرآن درباره‏ی گواهی اعضای انسان بر اعمال او آمده است، مانند آیه‏ ی ۲۰ سوره‏ ی فصلت که می‏گوید: شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون: «گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه انجام می‏دادند گواهی می‏دهند» و آیه‏ ی ۶۵ یس که می‏فرماید: و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون: «دستهای آنها با ما سخن می‏گویند، و پاهایشان به اعمالی که انجام داده‏اند گواهی می‏دهند»!
بنابراین در آن دادگاه بزرگ قیامت بهترین گواه بر اعمال انسان، خود اوست، چرا که او از همه بهتر از وضع خویشتن آگاه است، هر چند خداوند برای اتمام حجت گواهان زیاد دیگری نیز برای او قرار داده است.

«بصیره» هم معنای مصدری دارد (بینائی و آگاهی) و هم‏معنی وصفی (شخص آگاه) و لذا بعضی آن را به معنی «حجت و دلیل و برهان» که آگاهی بخش است تفسیر کرده‏اند.

«معاذیر» جمع «معذرت» در اصل به معنی پیدا کردن چیزی است که آثار گناه را از بین ببرد که گاهی عذر واقعی است، و گاه صوری و ظاهری، بعضی نیز گفته‏اند: «معاذیر» جمع «معذار» به معنی پرده و پوشش است، طبق این تفسیر معنی آیه چنین می‏شود: انسان بر خویشتن آگاهی دارد هر چند پرده‏ها بر اعمال خود بیفکند،و کارهای خویش را مستور دارد، ولی تفسیر اول مناسبتر است.

به هر حال حاکم بر حساب و جزا در آن روز بزرگ کسی است که هم از اسرار درون و برون آگاه است، و هم خود انسان را حسابگر اعمال خویش قرار می‏دهد، همانگونه که در آیه‏ ی ۱۴ سوره ‏ی اسراء آمده: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا «نامه‏ ی اعمالت را بخوان، کافی است که امروز خود حسابگر خویش باشی»!

گرچه آیات مورد بحث همگی درباره‏ی معاد و قیامت سخن می‏گوید، ولی مفهوم آن گسترده است، عالم دنیا را نیز شامل می‏شود، در اینجا نیز مردم از حال خود آگاهند، هر چند گروهی با دروغ و پشت هم اندازی و ظاهرسازی و ریاکاری چهره‏ی واقعی خویش را مکتوم می‏دارند.

لذا در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام آمده است که فرمود: ما یصنع احدکم ان یظهر حسنا، و یسر سیئا الیس اذا رجع الی نفسه یعلم انه لیس کذلک، و الله سبحانه یقول: بل الانسان علی نفسه بصیره، ان السریره اذا صلحت قویت العلانیه:
«هرگاه یکی از شما ظاهر خود را بیاراید اما در پنهانی بدکار باشد چه می‏تواند انجام دهد؟ آیا هنگامی که به خویشتن مراجعه کند نمی‏داند که اینگونه نیست؟ همانگونه که خداوند سبحان می‏فرماید: بلکه انسان به خویشتن آگاه است، هنگامی که باطن انسان صالح گردد ظاهر او نیز تقویت می‏شود»

و در احادیث روزه‏ی مریض نیز آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه‏السلام سؤال کرد: ما حد المرض الذی یفطر صاحبه؟ «میزان آن بیماری که مجوز افطار است چیست؟
امام در جواب فرمود: بل الانسان علی بصیره، هو اعلم بما یطیق: «انسان از وضع خود آگاهتر است و بهتر می‏داند چه اندازه توانائی دارد.

هر چند (در ظاهر) برای خود عذرهائی بتراشد.

«هرچند در ظاهر برای خود عذرهائی بتراشد» (و لو القی معاذیره).

این آیات در حقیقت همان چیزی را می‏گوید که در آیات دیگر قرآن درباره‏ی گواهی اعضای انسان بر اعمال او آمده است، مانند آیه‏ ی ۲۰ سوره‏ ی فصلت که می‏گوید: شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما کانوا یعملون: «گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه انجام می‏دادند گواهی می‏دهند»
و آیه‏ ی ۶۵ یس که می‏فرماید: و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون: «دستهای آنها با ما سخن می‏گویند، و پاهایشان به اعمالی که انجام داده‏اند گواهی می‏دهند»! بنابراین در آن دادگاه بزرگ قیامت بهترین گواه بر اعمال
انسان، خود اوست، چرا که او از همه بهتر از وضع خویشتن آگاه است، هر چند خداوند برای اتمام حجت گواهان زیاد دیگری نیز برای او قرار داده است.

«بصیره» هم معنای مصدری دارد (بینائی و آگاهی) و هم‏معنی وصفی (شخص آگاه) و لذا بعضی آن را به معنی «حجت و دلیل و برهان» که آگاهی بخش است تفسیر کرده‏اند.

«معاذیر» جمع «معذرت» در اصل به معنی پیدا کردن چیزی است که آثار گناه را از بین ببرد که گاهی عذر واقعی است، و گاه صوری و ظاهری، بعضی نیز گفته‏اند: «معاذیر» جمع «معذار» به معنی پرده و پوشش است، طبق این تفسیر معنی آیه چنین می‏شود: انسان بر خویشتن آگاهی دارد هر چند پرده‏ها بر اعمال خود بیفکند،و کارهای خویش را مستور دارد، ولی تفسیر اول مناسبتر است.

به هر حال حاکم بر حساب و جزا در آن روز بزرگ کسی است که هم از اسرار درون و برون آگاه است، و هم خود انسان را حسابگر اعمال خویش قرار می‏دهد، همانگونه که در آیه‏ ی ۱۴ سوره‏ ی اسراء آمده: اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا «نامه‏ ی اعمالت را بخوان، کافی است که امروز خود حسابگر خویش باشی»!
گرچه آیات مورد بحث همگی درباره‏ی معاد و قیامت سخن می‏گوید، ولی مفهوم آن گسترده است، عالم دنیا را نیز شامل می‏شود، در اینجا نیز مردم از حال خود آگاهند، هر چند گروهی با دروغ و پشت هم اندازی و ظاهرسازی و ریاکاری چهره‏ی واقعی خویش را مکتوم می‏دارند.

لذا در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام آمده است که فرمود: ما یصنع احدکم ان یظهر حسنا، و یسر سیئا الیس اذا رجع الی نفسه یعلم انه لیس کذلک، و الله سبحانه یقول: بل الانسان علی نفسه بصیره، ان السریره اذا صلحت قویت العلانیه: «هرگاه یکی از شما ظاهر خود را بیاراید اما در پنهانی بدکار باشد چه می‏تواند انجام دهد؟ آیا هنگامی که به خویشتن مراجعه کند نمی‏داند که اینگونه نیست؟ همانگونه که خداوند سبحان می‏فرماید: بلکه انسان به خویشتن آگاه است، هنگامی که باطن انسان صالح گردد ظاهر او نیز تقویت می‏شود»

و در احادیث روزه‏ی مریض نیز آمده است که یکی از یاران امام صادق علیه‏السلام سؤال کرد: ما حد المرض الذی یفطر صاحبه؟ «میزان آن بیماری که مجوز افطار است چیست؟ امام در جواب فرمود: بل الانسان علی بصیره، هو اعلم بما یطیق: «انسان از وضع خود آگاهتر است و بهتر می‏داند چه اندازه توانائی دارد. ۱

تفسیر المیزان :

بیان این سوره پیرامون مساءله قیامت کبری دور می زند، نخست از وقوع روز قیامت خبر می دهد، و در مرحله دوم آن روز را یکبار با ذکر چند نشانه، و بار دیگر با اجمالی از سرگذشت انسان در آن روز توصیف می کند، و خبر می دهد که اولین قدم در سیر به سوی قیامت مرگ است، و در مرحله سوم سوره را با استدلال بر قدرت خدای تعالی بر اعاده عالم ختم نموده، اثبات می کند همانطور که خدای تعالی بر خلقت نخستین عالم قادر بود همچنین بر خلقت بار دوم آن، که همان قیامت است قادر است و این سوره به شهادت سیاق آیاتش در مکه نازل شده است.

بل یرید الانسان لیفجر امامه

راغب گفته کلمه (فجر) به معنای انفجار و شکاف وسیع برداشتن است، آنگاه می گوید: گناه را هم بدان جهت فجور نامیدند که باعث شکافته شدن و دریده شدن حرمت دیانت است، می گوییم: فلانی مرتکب فجور شد، و یا او فاجر است، و ایشان فجار و فجره اند.

و کلمه (امام) ظرف مکان است، که به عنوان استعاره در زمان آینده استعمال می شود، و منظور از اینکه فرمود: انسان، فجور امام خود را می خواهد، این است که می خواهد در آینده عمرش جلوش شکافته و باز باشد و هر فجوری خواست مرتکب شود.

آزادی طلبی انسان برای انجام هر کار دلخواه، انگیزه تکذیب قیامت و پرسش انکارآمیزاز زمان آن است و جمله (لیفجر امامه) تعلیلی است که در جای معلل خود که همان تکذیب قیامت و زنده شدن بعد از مرگ باشد نشسته، و کلمه (بل) اعراض از این پندار و گمان است که بعث و احیایی بعد از موت نباشد.

می فرماید: نه، او گمان نمی کند که ما استخوانهایش را جمع نمی کنیم، بلکه می خواهد مساءله بعث را تکذیب کند تا به این وسیله پیش روی خود را در مدت عمرش باز کند، چون وقتی بعث و قیامتی نباشد، انسان چه داعی دارد با قید و بند تقوی و ایمان دست و پای خود را ببندد.

این آن معنایی است که سیاق آیه به آیه می دهد، و مفسرین وجوه دیگری در معنای آیه گفته اند، که هم از فهم بدور است، و هم با سیاق سازگاری ندارد، و لذا از نقل آنها صرفنظر کردیم.

در آیه شریفه می توانست به ضمیر انسان اکتفا کند و بفرماید: (بل یرید ان یفجر امامه – بلکه او می خواهد آزاد باشد)، ولی کلمه (انسان) را آورد، تا در توبیخ و سرکوبی او مبالغه کرده باشد، و به همین منظور این کلمه را در این آیه و آیات بعد از آن، چهار بار تکرار کرد.

یسئل ایان یوم القیمه

از ظاهر این آیه بر می آید که بیان جمله (بل یرید الانسان لیفجر امامه)
باشد، در نتیجه می فهماند بیهوده نگفتیم (بل یرید الانسان…)، بلکه از سؤال او یعنی (ایان یوم القیامه) این معنا پیداست، و نیز پیداست که سوالش سؤال تکذیب است، می خواهد بگوید اصلا روز قیامتی نیست، نه اینکه به آن ایمان داشته باشد و بخواهد از تاریخ وقوعش آگاه شود، چون اگر انسان سر تکذیب نداشته باشد، وقتی به سوی ایمان و تقوی دعوت می شود، و به چنین خبر عظیمی تهدید می گردد، و آیات بینات و ادله قاطعه هم بر صحت آن دعوت و آن تهدید دلالت می کند، باید از چنان خطری بر حذر شود و خود را به ایمان و تقوی مجهز نموده، آماده لقای آن روز گردد، حال چه اینکه آن روز نزدیک باشد و چه دور، برای اینکه هر آنچه آمدنی و شدنی است نزدیک است، دیگر معنا ندارد بپرسد قیامت چه وقت قیام می کند، پس این سؤال جز به انگیزه تکذیب و استهزا نمی تواند باشد.

فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر

در این آیه چند نشانه از نشانه های قیامت ذکر شده، منظور از (برق بصر) تحیر چشم در دیدن و دهشت زدگی آن است، و منظور از (خسوف قمر) بی نور شدن آن است.

یقول الانسان یومئذ این المفر

اشاره به اینکه جستجو گریزگاه در قیامت از باب ظهور ملکات آدمی است، یعنی کجاست گریزگاه، در اینجا این سؤال پیش می آید که با اینکه روز قیامت روز ظهور سلطنت الهی است، و هر انسانی می داند مفر و فراری نیست، چطور می پرسد این المفر)؟ جواب این سؤال آن است که در سوالهای مشابه این سؤال مکرر خاطرنشان کردیم که این گونه سخنان در روز قیامت از باب ظهور ملکات آدمی است، کسی که در دنیا وقتی در شدت قرار می گرفت، یا مهلکه ای تهدیدش می کرد، (بدون توسل به خدای تعالی) در جستجوی مفری می گشت، آن روز هم ناخود آگاه می پرسد: این المفر همچنان که در اثر ملکه شدن دروغ در نفس انسانها، روز قیامت هم با اینکه روز کشف سرائر است بی اختیار می گویند: (ثم لم تکن فتنتهم الا ان قالوا و اللّه ربنا ما کنا مشرکین)
و (یوم یبعثهم اللّه جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم ) . کلا لا وزر

این جمله رد آنان در سؤال از مفر است، و کلمه (وزر) به معنای پناهگاهی چون کوه و قلعه و امثال آن است، و این کلام خداست نه تتمه گفتار انسان.

الی ربک یومئذ المستقر

و بیان مراد از اینکه در روز قیامت (مستقّر انسان فقط به سوی پروردگار است) خطاب در این آیه به رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) است، و با اینکه می توانست بفرماید: (والمستقر الی ربک)
اگر متعلق کلمه (مستقر) را از خود کلمه جلوتر ذکر کرد برای این بود که افاده حصر کند، و بفهماند به سوی کسی جز خدا مستقری نیست، پس وزر و پناهگاهی هم که به آن پناهنده شوند، و آن از ایشان دفاع کند وجود ندارد.

توضیح اینکه انسان به سوی خدای تعالی سیر می کند، همچنان که خودش فرمود: (یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه)، و نیز فرموده: (الی ربک الرجعی) و همچنین فرموده: (و ان الی ربک المنتهی)، پس انسان خواه ناخواه خدای خود را دیدار می کند، و سیرش به سوی او می انجامد، و هیچ حاجبی که او را از وی بپوشاند و یا از عذاب وی مانع شود وجود ندارد، و اما حجابی که در آیه قرآن یاد شده و فرموده: (کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون)، از سیاق دو آیه استفاده می شود منظور محرومیت از کرامت خدای تعالی است نه اینکه خدا از حالشان بی خبر باشد، و یا ایشان از خدا غایب و پنهان باشند.

ممکن هم هست بگوییم مراد از جمله (مستقر انسان به سوی اوست)، این باشد که زمام امر در سعادت و شقاوت و بهشت و دوزخ بودن مستقر آدمی به دست خداست، و به مشیت او وابسته است، هر کس را بخواهد در بهشت منزل می دهد که جای متقین است، و هر کس را بخواهد در دوزخ که جای مجرمین است، همچنان که خودش در جای دیگر فرموده: (یعذب من یشاء و یغفر لمن یشاء) . و ممکن است منظور این باشد که استقرار مردم در روز قیامت به حکم خدای تعالی است، تنها اوست که در بین بشر نفوذ دارد نه غیر او، همچنان که باز خود خدای تعالی فرموده: (کل شیء هالک الا وجهه له الحکم و الیه ترجعون) .

ینبوا الانسان یومئذ بما قدم و اخر

وجوهی که درباره مقصود از (ماقدّم و اخّر) گفته شده است منظور از (ماقدم) خوبی و بدیهایی است که انسان در اول عمرش کرده. منظور از (واخر) کارهای نیک و بد آخر عمر است، و یا منظور از اولی نیک و بدهایی است که خودش در همه عمر کرده، و منظور از دومی آثار خیر و شری است که او منشاش را در بین مردم باب نموده، و اگر سنت حسنه ای برای بعد از خودش باب کرده پاداش می بیند، و اگر سنت سیئه ای باب کرده عقاب می بیند.

بعضی از مفسرین گفته اند: مراد از (ما قدم) اعمالی است که کرده، اگر حسنه بوده پاداش و اگر سیئه بوده عقاب می بیند، و مراد از (اخر) کارهایی است که ترک کرده اگر حسنه بوده عقاب و اگر سیئه بوده ثواب آن را می بیند.

بعضی دیگر گفته اند: مراد از ما (قدم) گناهان، و مراد از (مااخر) طاعات است.

و بعضی (ماقدم) را عبارت از طاعت خدا، و (مااخر) را عبارت از حقوق ضایع شده خدا دانسته اند.

بعضی دیگر (ماقدم) را اموالی دانسته اند که صاحبش در راه خدا انفاق کرده، و ما اخر را عبارت از اموالی دانسته اند که برای ورثه گذاشته. و همه این وجوه از فهم بدور است.

بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره

مراد از اینکه انسان بر نفس خود بصیره است . کلمه (بل) که در مقام اعراض استعمال می شود، در این آیه از مطلب قبل اعراض کرده که می فرمود (ینبوا الانسان…)
و کلمه (بصیرت) به معنای رویت قلبی و ادراک باطنی است، و اطلاق این بصیرت بر خود انسان یا از باب (زید عدل است) می باشد، و یا تقدیر آن (الانسان علی نفسه ذو بصیره)
است. بعضی از مفسرین گفته اند: مراد از بصیرت حجت است، همچنان که در آیه (ما انزل هولاء الا رب السموات و الارض بصائر)
به این معنا آمده، و انسان هم خودش حجتی است علیه خودش، در آن روز وقتی بازجویی می شود، و از چشم و گوش و دلش سؤال می شود، همان چشم و گوش و حتی پوست بدنش و دو دست و دو پایش به سخن آمده، علیه او شهادت می دهند، همچنان که درباره مورد سؤال قرار گرفتن گوش و چشم و دل فرموده: (ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا)
و در مورد شهادت دادن گوش و چشم و پوست
فرموده: (شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم)، و در باره سخن گفتن دستها و شهادت دادن پاها
فرموده: (و تکلمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم) ( و لو القی معاذیره) – کلمه (معاذیر) جمع معذرت است، و معذرت آن است که موانعی را که نگذاشته کاری را انجام دهی ذکر کنی. و معنای آیه این است که انسان صاحب بصیرت بر نفس خویش است، و خود را بهتر از هر کس می شناسد، و اگر با ذکر عذرها از خود دفاع می کند، صرفا برای این است که عذاب را از خود برگرداند.

بعضی از مفسرین گفته اند: کلمه (معاذیر) جمع معذار است، و (معذار) به معنای ستر و پوشش است، و معنای آیه این است که انسان خودش را خوب می شناسد، هر چند که برای نهان کردن نفس خود پرده ها بیندازد، چون همان نفسش شاهد علیه او است. لیکن برگشت هر دو وجه به یک معنا است.

بحث روایتی

( روایاتی در ذیل برخی آیات گذشته: نفس لّوامه، وجدان، و…)

در تفسیر قمی در ذیل آیه (لا اقسم بالنفس اللوامه)
آمده که امام فرمود نفس لوامه، نفس آدمی است که نافرمانی کرده و خدای عز و جل ملامتش فرموده.

مؤلف: انطباق این روایت با آیه شریفه روشن نیست.

و در همان کتاب در تفسیر آیه شریفه (بل یرید الانسان لیفجر امامه) آمده است که امام فرمود: گناه را مقدم می دارد و توبه را به تاءخیر می اندازد و می گوید بعدا توبه می کنم.

و نیز در همان کتاب آمده که در تفسیر جمله (فاذا برق البصر)
فرموده، چشم برقی می زند و دیگر نمی تواند در حدقه بگردد. و نیز در همان کتاب در تفسیر آیه (بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره) فرموده: انسان خودش می داند چه کرده هر چند عذر و بهانه بیاورد.

و در کافی به سند خود از عمر بن یزید روایت کرده که گفت: من داشتم با امام صادق (علیه السلام) شام می خوردم، امام آیه (بل الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره)
را تلاوت کرد، سپس فرمود: ای ابا حفص چه فایده ای دارد که انسان بر خلاف آنچه خدا از آدمی خبر دارد نزد مردم عذر و بهانه بیاورد؟ رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم) بارها می فرمود: هر کس سریره ای را که دارد پنهان نگه دارد،
خدای تعالی ردایی طبق آن بر ظاهر تنش می پوشاند، حال چه سریره خوب باشد و چه بد، اگر باطن و سریره خوبی داشته باشد، هر قدر هم بخواهد مردم نفهمند خدا آن را بر ملا می کند، و اگر سریره بد باشد با زنجیر هم نمی تواند آن را ببندد، و خدای تعالی آن را از باطنش به ظاهرش سرایت می دهد.

و در مجمع البیان است که عیاشی به سند خود از محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: این به چه کار شما می آید که اظهار خوبیها نموده بدیهای خود را پنهان بدارید، آیا جز این است که وقتی به وجدان خود مراجعه می کنید خودتان می فهمید که چنین واجد خوبیها و فاقد بدیها نیستید؟ آری حتما می یابید، چون خدای تعالی فرموده: (بل الانسان علی نفسه بصیره) وقتی باطن آدمی اصلاح شد ظاهرش نیرومند می گردد.

مؤلف: این روایت را کلینی هم در اصول کافی به سند خود از فضل ابی العباس از آن حضرت روایت کرده.و در همان کتاب از عیاشی از زراره روایت کرده که گفت: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم: حد آن مرضی که بیمار روزه را می خورد چیست؟ در پاسخ من این آیه را تلاوت کردند: (بل الانسان علی نفسه بصیره)،
و فرمودند: خود انسان بهتر می داند که چه وقت طاقتش تمام می شود، و تا چه حدی طاقت تحمل مرض و روزه را دارد.

مؤلف: این روایت را صاحب فقیه هم آورده. ۲

منبع :

  1. تفسیر نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مکارم شیرازى
  2. ترجمه تفسیر المیزان حضرت آیتالله علامه طباطبایى (رحمه الله)

مطالب مرتبط :

دریافت فایل صوتی تفسیر سوره قیامت آیات ۵ الی ۱۵ ( دکتر محمد علی انصاری )

نظر بدهید

آدرس ایمیلتان منتشر نمیشودگزینه های الزامی ستاره دار شده اند *

*

17 − 5 =

رفتن به بالا