نامه هاي خط خطی
نویسنده : خانم دکتر عرفان نظر آهاری
( هفته چهل و هشتم )
آگاه باشید که دوستان خدا ترسی ندارند و غمگین نمی شوند . یونس/ 62
هر وقت غمگین می شوم ، هر وقت پر می شوم از ترس و دلشوره ، یاد این آیه می افتم و به خودم می گویم « یادت باشد با این قلب مچاله شده و ابرو های گره کرده نمی توانی جزء دوستهای خدا باشی . خدا
آدم های غُرغُرو و ترسو و بی حوصله را دوست ندارد »
آن وقت هرجا که باشم اسمت را صدا می کنم و شروع می کنم با تو حرف زدن.
راستی تو اینجور وقتها صدای مرا می شنوی ؟
این چه سوالی است که می کنم . مطمئنم که می شنوی .
تو قوی ترین دوست دنیا هستی، مهربان ترین و دلسوزترین .
هرکاری از دست تو بر می آید و تو همیشه بهترینها را برای من می خواهی .
پس چرا باید بترسم .
برای چی باید غصه بخورم ؟
تو اینجایی .
همین جا که من هستم .
من دستم را می گذارم توی دستت .
تو لبخند می زنی و من گرم می شوم .
باد می آید و همه ی غم و غصه هایم را با خود می برد .
پشتم همیشه به تو گرم است .
و خیالم جمعِ جمع که تو هستی ، که کمک می کنی ، که مواظبی .
باید تلاش کنم و مراقب باشم که شیطان سر نرسد .
او همیشه با خودش ترس و غصه می آورد .
خدایا! همین جا پیش من بمان .
تو خود خود خوشحالی و خود خود آرامشی .
خیلی چیزها برای غمگین شدن وجود دارد و همیشه موضوعی برای غصه خوردن هست .
اما تو با غم و غصه ها و ترسهایت چه کار می کنی ؟
تو برای نترسیدن و غصه نخوردن چه پیشنهادی داری ؟
( ادامه دارد )
منبع : کتاب نامه هاي خط خطی
مطالب مرتبط :آرشیو سایت انسان