شما اینجا هستید: خانه / کوتاه نوشته های انسانی / دكتر عرفان نظر آهاري / نامه هاي خط خطی( هفته چهل و ششم )

نامه هاي خط خطی( هفته چهل و ششم )


نامه هاي خط خطی

نویسنده : خانم دکترعرفان نظر آهاری

( هفته چهل و ششم )

و ذوالنون ( یونس) را به یاد بیاور، آن گاه که خشمناک از میان قوم خود رفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم . سپس در تاریکیها صدا زد : « هیچ خدایی جز تو نیست، تو منزه هستی و من از ستمکارانم . » ما دعایش را مستجاب کردیم و او را از اندوه نجات بخشیدیم و مومنان را این چنین نجات می دهیم. انبیاء/ 88 87

قصه ی یونس را می خوانم و تعجب می کنم .

آدمها واقعاً عجیبند .

حتی وقتی پیامبرند ، باز هم عجیبند .

باورم نمی شود .

یعنی یونس با تو قهر کرد ؟

یعنی از تو دلخور شد و رفت ؟

از تو فرار کرد ؟

رفت کجا ؟

با آن کشتی کجا می خواست برود ؟

جایی که تو نباشی ؟

شاید یادش رفته بود که تو همه جا هستی ، چه در کشتی ، چه در دریا و چه در شکم ماهی .

یونس از پیامبران بود . چون به آن کشتی پر از مردم گریخت ، قرعه زدند و او قرعه را باخت . ماهی او را بلعید و او خود را سرزنش می کرد . پس اگر از گروه تسبیح گویان نبودوتا روز قیامت در شکم ماهی می ماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم و بر افراز سرش بوته ی کدویی رویانیدیم و او را به سوی صدهزار نفر یا بیشتر فرستادیم. صافات/ 147 139

شاید ماهی یعنی تنهایی؛ یک تنهایی سیاه و وحشتناک .

اما در همین تنهایی است که یونس دوباره یاد تو می افتد و دوباره به نور و ساحل و روشنایی می رسد .

اگر یونس به اشتباهش پی نمی برد ، اگر عذر خواهی نمی کرد و تو او را نمی بخشیدی .

باید تا ابد در شکم ماهی می ماند .

قصه ی یونس، همه ی آدمهاست .

شاید خیلی از آدمها تا ابد در شکم ماهی می مانند و هیچ وقت هم نمی فهمید که دارند در شکم سیاه یک ماهی، ته ته یک اقیانوس تاریک زندگی می کنند .

خدایا! مواظبم باش و نگذار چشمانم به سیاهی اقیانوس و تاریکی شکم ماهی عادت کند .

به ماجرای یونس و ماهی فکر کن، به تجربه سخت و عجیب یونس .

به نظر تو خدا با این داستان چه چیزی را می خواهد به ما یاد بدهد ؟

آیا تو هم تا به حال مثل یونس با خدا قهر کرده ای ؟

و آیا تا به حال توی شکم سیاه ماهی افتاده ای ؟

( ادامه دارد )

منبع : کتاب نامه هاي خط خطی

مطالب مرتبط :
آرشیو سایت انسان

نظر بدهید

رفتن به بالا