شما اینجا هستید: خانه / انسان در آثار شعرا / شعرای قرن 14 / رضا اسماعیلی / غزل انسان

غزل انسان


غزل انسان

در اين‌ زمانه‌ كه‌ عصر هبوط‌ انسان‌ است‌

دوباره‌ خاطر آيينه‌ها پريشان‌ است‌.

نمي‌وزد به‌ زمين‌ بوي‌ آدمي زادي‌

به‌ روي‌ ذهن‌ زمين‌، ردِ پايِ شيطان‌ است‌.

زمين‌ ز بوي‌ خوش‌ صاحب‌ زمان‌ خالي‌ است‌

به‌ شرق‌ و غرب‌ جهان‌، ديو و دد سليمان‌ است‌.

نمي‌رسد به‌ خدا دست‌ خستة‌ انسان

چراكه‌ جام‌ وجودش‌، تهي‌ ز ايمان‌ است‌.

شكسته‌ قامت‌ سبز غرور انساني‌

بشر ـ قسم‌ به‌ حقيقت‌ ـ شكستة‌ نان‌ است‌.

دوباره‌ قصة‌ هابيل‌ و فتنه‌ قابيل‌

و يك‌ فرشته‌ كه‌ در آسمان‌ هراسان‌ است‌.

دوباره‌ وسوسة‌ سيب‌ و عشوة‌ حوا

ببين‌ چگونه‌ قدمهاي‌ نفْس‌ لرزان‌ است‌!

از آن‌ گناه‌ نخستين‌، بيا كه‌ برگرديم‌

كه‌ دوست‌، بنده‌نواز و كريم‌ و رحمان‌ است‌.

شب‌ است‌ و حافظ‌ شيراز و ذكر خير عشق‌

و قلب‌ عاشق‌ من‌، باز هم‌ غزلخوان‌ است‌.

كجاست‌ مثنوي‌ و شبچراغ‌ و مولانا ؟

دلم‌ گرفته‌ و در جست‌وجوي‌ انسان‌ است‌.

از مجموعه اشعار رضا اسماعیلی

منبع :
سایت شرکت سوره مهر

مطالب مرتبط با :
رضا اسماعیلی


 

نظر بدهید

رفتن به بالا