حق الناس ( قسمت دوم )
حجت السلام والمسلمین شاه آبادی
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين. عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهيه.
همانطورکه اشاره شد،حقوق اقسامی داردکه حق خدا و حق الناس ازجمله آنهاست.حقوقي كه خدا بر ما دارد وحقوقي كه مردم بر ما دارند .دربرخی عبارات هم سخن ازحق النفس آمده یعنی باوجوداینکه انسان مختاراست اجازه ندارد به بدن خودآسیب جدی بزند.
آیا انسان مي تواند خودكشي كند؟ خير ، حق حيات ، حق بدن است. درروایت آمده که روزي شخصي به مسجد رفت و به عبادت پرداخت تاجایی که از زندگي و اولاد خود جدا شد، این خبر به امام امیرالمونین حضرت علي (ع) رسيد .حضرت فرمودند: این کارنه تنها پسندیده نیست بلکه دشمنی باخوداست .بنابراین انسان این اجازه رانداردکه حق حیات وزندگی راازخودنیزسلب کندچه رسد به حقوق دیگران.
در اینجا لازم است به نکاتی اشاره شود :
- مسئله مهمي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه هيچ يك از اين حقوق نباید بواسطه دیگری به فراموشی سپرده شودویاازاهمیت بیفتد. به طور مثال گروهي گمان میکنند که وقتی شما حق الناس رارعایت کردی دیگربقیه مسائل مهم نیست .مي گويند حق مردم را پايمال نكن ، با خدا مي توان كنار آمد. این کلام باطلی است زیراانبایدباتاکیدروی یک قسم ، بخش ديگر را رها سازيم. آباد كردن يك منطقه به معناي نابودي مناطق ديگر نيست. ممكن است از نظر درجه اهميت تفاوت داشته باشند ولي هر يك در جاي خود مورد توجه است.
- حق ، كوچك و بزرگ ، خرد و كلان،زن ومرد ندارد.اگرشخصی گمان کند که رعایت حقوق مختص بزرگسالان است یا مخصوص هم کیشان خودمیباشد این هم کلام غیرصحیحی میباشدبلکه درمعارف اسلامی هرانسانی چه کوچک باشدچه بزرگ حقوقش محترم است ودرصورت پایمال شدن آن حق دارد آنرامطالبه کند.فرقی هم بین فرزندان خودانسان بادیگران نیست همانطوریکه باید حقوق فرزنددیگران راکردباید حقوق فرزندان خودرامراعات نمود.همانطوریکه جنسیت وملیت دراین زمینه جایگاهی ندارد.
- اگردیگران نسبت به ماوظایفی دارندبه این معنانیست که ماحق سوءاستفاده ازاین موقعیت را داریم .اگرکسی وظیفه داردازمااطاعت کند ماحق نداریم به ایشان اهانت کنیم یاتحقیرکنیم . اگرخداوندفرموده که دستورات پدرومادررااطاعت کنید یاایشان راآزارندهید این قطعابه این معنانیست که پدریامادرحق دارند هرگونه دستوری به فرزندان بدهندوآرامش وراحتی وآسایش رااززندگی فرزندانشان سلب کنند .اگروظائفی برعهده زن وشوهرفرارداده شده این نبایدمنجربه سوءاستفاده طرف مقابل شود.
اهمیت حق الناس
علاوه برآنچه دراهمیت حق الناس مطرح گردید این موضوع هم جای تأمل داردکه تقریبادرتمامی ابواب فقهی مساله حق الناس وجودداردبه عنوان مثال درباب طهارت ،اگرآبی که انسان باآن وضومیگیرد غصبی باشد ،وضووغسل اوباطل است .لباس نمازگزارومکانی که مؤمن میخواهددرآن نمازبخوانداگرغصبی باشد نمازش موردقبول نیست .همینطوردرحج وجهادواحکام معاملات ومسائل اقتصادی که پراست ازمسائلی که مربوط است به رعایت حقوق مردم.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغه میفرمایند: «به خدا قسم اگر جهان هستی را به من بدهند و بگویند كه به ناحق یك پوست جو را از دهان مورچه ای بگیر، من این کاررا نمی كنم». نه برای ریاست و نه برای مال دنیا و نه برای اینكه به نوایی برسد، حضرت حاضر نیست به یك مورچه ظلم كند و پوستی را كه در دهان مورچه است، بیجا بگیرد.
أبو ثمامه يكى از شيعيان حضرت جواد عليهالسلام است ، به آن جناب عرضه داشت :
مى خواهم معتكف مكه و مدينه شوم ، ولى بدهكارم ، حضرت فرمود :
به منطقه خود برگرد تا بدهى خود را بپردازى ، سعى كن خدا را با قرض داشتن ملاقات نكنى كه مؤمن خيانت نمىكند.
عَنْ عَلىٍّ عليهالسلام قالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ : مَطَلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمٌ لِلْمُسْلِمينَ.
على عليهالسلام مى فرمايد : از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم فرمود :
مسامحه و امروز و فردا كردن كسى كه توانايى بر پرداخت بدهى دارد ،ستم به مسلمانان است .
یکی ازمصادیق مهم حق الناس پرداخت خمس وزکات است که بایدبه مصارفش برسد.
حضرت صادق عليهالسلام مىفرمايد :
شديدترين حال انسان در قيامت وقتى است كه مستحقين زكات و خمس جلوى انسان را بگيرند و بگويند : خداوندا ! اين شخص خمس يا زكات ما را به ما نپرداخته ،
پس خداوند از حسنات اين شخص به آنها عوض مىدهد.
محدث خبير ، مرحوم علاّمه مجلسى رحمهالله از على بن أبى حمزه حكايت مىكند :
دوستى داشتم از كاتبان حكومت ننگين بنىاميه بود ، روزى به من گفت : علاقه دارم شرفياب محضر مقدس حضرت صادق شوم ، براى من جهت زيارت آن جناب از آن حضرت اجازه بگير .
از امام صادق عليهالسلام اجازه گرفتم ، حضرت اجازه دادند ، به خدمت حضرت صادق رسید و پس از سلام نشست ، سپس گفت : فدايت شوم ، من دفتردار اين قوم بودم و از اين راه به ثروت سنگينى رسيدهام و در تحصيل اين ثروت حلال و حرام خدا را رعايت نكردهام .
امام صادق عليهالسلام فرمود : اگر براى بنىاميه كاتب و خدمتکار نبود ، حق ما از بين نمىرفت ، اگر مردم آنان را رها مىكردند آنان به چيزى از مال و حكومت نمىرسيدند .
آن مرد به حضرت عرضه داشت : تكليف من چيست ؟ آيا براى من راه نجاتى هست ؟
حضرت فرمود : اگر تو را راهنمايى كنم به راهنمايى من توجه مىكنى ؟
گفت : آرى .
حضرت فرمود : از آنچه با تكيه بر بنىاميه جمع كردهاى خود را آزاد كن ، هر كس را مىشناسى ، مالى از او پيش تست آن را به او برگردان و هر كه را نمىشناسى از جانب او در راه خدا صدقه بده ، اگر اين چنين برنامهاى كه گفتم انجام دهى بهشت را براى تو ضامن مىشوم .
على بن ابى حمزه مى گويد : آن جوانمرد با ما به كوفه برگشت و چيزى در دست خود بفرمان حضرت صادق عليهالسلام باقى نگذاشت ، حتى لباس بدن خود را هم از خود دور كرد .
من چيزى به او دادم و لباسى براى او خريدم و برايش خرجى فرستادم ، چيزى بر او نگذشت كه مريض شد ، از او عيادت كرديم ، پس از آن روزى به سراغش آمدم كه در حالت نزدیک مرگ بود ، چشمش را گشود و گفت : اى على بن حمزه ! به خدا قسم امام صادق به عهدش وفا كرد ، آن گاه از دنيا رفت ، تا دفن او کارهایش رابه عهده گرفتیم ، پس از مدتى به محضر امام صادق عليهالسلام شتافتم ، به من نظر كرد و فرمود : واللّه نسبت به دوستت به عهدم وفا كردم .
عرضه داشتم : فدايت درست مىگويى ، به خدا قسم همين مسئله را وقت مرگش گفت.
درپایان هم به ذکرروایتی ازنبی اکرم صلی الله علیه وآله مجلس رامتبرک میکنیم.
پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود :
اهل آتش از بوى برخی ازجهنمیان در اذيت و آزارند ، اينان از حميم جهنم مىآشامند و فريادشان به واويلا بلند است ، يكى از آنها شخصی است که در صندوقى از آتش است . آن كسى است كه از دنيا رفته و حقى از حقوق مردم برگردن او مانده.
منبع : مرکزاسلامی هامبورگ